|
جمعه 13 دی 1392برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : مامان نرگس
پسرکم...زیباروی من...عزیز دلم...بیست و دو ماهگیت مبارک. بعدازظهر دوازدهم دی برابر بود با آخرین وعده شیر حامد...روزی که برای من هزار بار سخت تر از او گذشت و خاطره ای شد عمیق و سخت که فرستادمش به ژرف ترین نقطه دل مادرانه ام... تا یادم بماند حس آخرین لمس بدنم را با لبان کوچک و زیبایش... یادم بماند نگاه های نابش را که در چشمانم میریخت... یادم بماند پیشانی عرق کرده و موهای خیس از عرقش را هنگام شیر خوردن... یادم بماند گوش نواز ترین صدای عالم را با هر قلپ قلپ کردن شیر را در کام کودکانه اش میریخت... یادم بماند فشار لطیفی را که با دستان کوچکش به انگشت اشاره ام می آورد... یادم بماند بوی بدن چون گلش را... یادم بماند بیست ودو ماه حس ناب ناب ناب مادر بودن را که دیگر هیچوقت تکرار نمیشود... یادم بماند حس بیدار خوابی ها... و یادم بماند که من یک مادرم.....مادر یکی اززیباترین آفریده های خدا ![]()
![]() |